به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ مرحوم علامه مصباح رحمة الله علیه، در کنار تمامی علوم، به علم تاریخ علی الخصوص تاریخ صدر اسلام توجه ویژهای داشــتند و جد و جهد فراوانی در این حوزه از خود نشان دادند که بهترین مثال آن کتاب «آذرخش کربلا» اســت. همچنین تاریخ اسلام در مؤسســه علمی پژوهشی امام خمینی(ره) که تحت نظارت و مدیریت ایشــان اداره میشد، تلاشهای ارزشمندی جهت عمل به مطالبهی رهبر انقلاب از حوزههای علمیه برای ورود مؤثرتر به موضوع تاریخ اســلام از خود نشــان داد. پس از رحلت این استاد عزیز، عمــوم علاقمندان، ایشــان را با جناب عمار یاسر مقایســه میکردند. تلاش کردیم با گفتگویی علمی با یکی از اســاتید بهنام حوزهی تاریخ اسلام، جناب استاد محمدحسین رجبی دوانی نظر ایشان را در این خصوص جویا شویم. استاد محمدحسین رجبــی دوانی (زاده ۱۵خرداد ۱۳۳9در قم) مورخ و پژوهشگر تاریخ اسلام هستند که در دانشگاههای مختلف کشــور به تدریس تاریخ اســلام پرداخته و آثــار فراوانی در این زمینه دارند که به این کتابها میتوان اشــاره نمــود: کوفه و نقــش آن در قرون نخستین اسلامی، تاریخ تحلیلی دوران امامت امیر المومنین علی، پشتیبانی نظامی در سپاههای صدر اسلام ترجمه و تلخیص و بازنویسی لهوف سید ابن طاوس.
از این رو به مناسبت یکمین سالگرد درگذشت علامه مصباح یزدی (ره) گفتگویی مشروح با محمدحسین رجبی دوانی که به بررسی آثار و شخصیت ایشان پرداخته و در فصلنامه دانشجویان مستقل منتشر شد را باز انتشار می کنیم که در ادامه می خوانید:
۱- آثار علامه مصباح یزدی در زمینۀ تاریخ اسلام را چطور ارزیابی میکنید؟
من از آثار استاد در تاریخ اسلام با کتاب "آذرخش کربلا" پیرامون قیام حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) آشنایی دارم. این کتاب حاصل سلسله بحثهایی بوده که در محرم سالهای گذشته ایراد شده و در بررسی زمینههای پیدایش قیام عاشورا، نکتههای جالب و تحلیلهای ارزشمندی را ارائه کرده که قابل توجه و بهرهبرداری برای عوام و خواص میباشد. متأسفانه به رغم اهمیت فراوان تاریخ اسلام و اخذ آموزههای لازم، درسها و عبرتها از تاریخ اسلام، این مهم در حوزههای علمیۀ ما مغفول بوده و هست و عالمان بزرگ متأسفانه کمتر وارد بررسی، مطالعه، بحث، تحقیق و تحلیل در این ارتباط شدهاند.
به ندرت افرادی مثل حضرت آیت الله صافی گلپایگانی و حضرت آیت الله سبحانی را داریم که در تاریخ اسلام به برخی بحثهایی که نیاز به روشنگری داشته، ورود کردند و در این موضوع آثاری دارند. آیت الله مصباح(رضوان الله علیه) در این ارتباط احساس وظیفه کردند و بحثهای عالمانۀ ارزشمندی را همراه با تحلیلهای مناسب ارائه کردند که از این منظر ایشان در شمار همان معدود برجستگان حوزوی هستند که در این زمینه احساس مسئولیت کردند و با بحث عالمانۀ خود سعی کردند که خلأ موجود را تا حد زیادی جبران کنند.
استاد بهدلیل دشمنیها و شیطنتهایی که برای تحریف امام و تاریخ انقلاب صورت گرفت، احساس وظیفه کردند و دربارۀ «انقلاب اسلامی و ریشههای آن» نیز اثر ارزشمندی تدوین کردند.
۲- نقش علامه مصباح و اندیشه سیاسی ایشان در جلوگیری از تحریف حقایق دین مبین اسلام در دوران مبارزات با طاغوت پهلوی و لیبرالهای دهه ۷۰ چه بود؟
این سؤال نیاز به بحث پیرامون شخصیت علمی استاد فقید و بررسی مقام علمی ایشان [که به حق علامه نام گرفتند] دارد. حضرت استاد در حوزههای گوناگون علوم اسلامی از فقه و حدیث گرفته تا فلسفه و اخلاق و تفسیر، استاد مسلم بودند و کارهای عالمانۀ اساسی کرده بودند. علاوه بر این حوزهها در اندیشه سیاسی شیعه هم تحقیقات ارزشمندی داشتند که به جرئت میتوان گفت از اندک صاحبنظران برجستۀ اندیشه سیاسی در شیعه به شمار میآمدند. حضرت استاد همان گونه که در پیام تسلیت رهبر معظم انقلاب(حفظه الله تعالی) آمده ایشان حکیم مجاهد نامیده شده و جهاد گستردهای را داشتند.
جهاد استاد فقط به قبل از انقلاب اسلامی محدود نمیشد بلکه جهاد عظیمی که توضیح خواهم داد را ایشان قبل از انقلاب داشتند و این مجاهدت بعد از انقلاب نیز ادامه داشت. به این معنا که قبل از انقلاب جهاد عظیم ایشان در زمینۀ فکری، فرهنگی و تبلیغی بود چون هر جهادی مستلزم مبارزۀ مسلحانه یا فعالیتهای فیزیکی انقلابی که به زندان و شکنجه ختم شود نیست. به جرئت میتوان گفت که جهاد استاد مصباح، مصداق جهاد کبیر بوده است.
جهاد کبیر روش عمل پیغمبر اکرم(ص) در دوران رسالت خود در مکه معظمه بود. یعنی از هنگام بعثت حضرت تا هنگام هجرت، وقتی که حاکمیت با طاغوتیان قریشی بود و قریش بر مکه حاکم بود و سختگیری بسیاری برای رسول خدا در امر رسالت وجود داشت، حضرت در دوران مکه بر مبنای آیه ۵۲ سوره مبارکۀ فرقان، مجاهدتها و جهادهایشان، جهاد کبیر بود: «فلا تطع الکافرین و جادلهم به جهاداً کبیراً»؛ به پیامبر امر میشود که از کافران اطاعت نداشته باشد و با آنها بهوسیله قرآن یا برخی هم گفتند با عدم اطاعت به جهاد کبیر بپردازد. برخی از مفسران گفتهاند «به» در این آیه شریفه به قرآن برمیگردد یعنی با قرآن به جهاد با کافران و منافقان بپردازد؛ برخی هم گفتند منظور با عدم اطاعت و ایستادگی در برابر آنهاست.
استاد مصباح یزدی(ره) در قبل از انقلاب سلسله بحثهایی برای قشرهای گوناگون بهویژه جوانان داشتند؛ من خود به خوبی به یاد دارم که در دوران نوجوانی ما قبل از انقلاب مؤسسۀ در راه حق که ایشان ایجاد کرده بودند برای معرفت در جوانان و نوجوانان و مقابله با افکار انحرافی و مسلح خواندن آنها به سلاح علم و اخلاق تلاش گستردهای کردند و به نظر من این جهاد آیتالله مصباح که جزو اندک بزرگان ما در قبل از انقلاب بود که به این مهم پرداخته بودند از بسیاری از سخنرانیهای صریح و انقلابی برخی که بهوسیله آن سخنرانیها مبارز شناخته میشدند و به زندان میافتادند و تبعید میشدند اهمیتش بیشتر بود.
این جهاد را آیتالله مصباح قبل از انقلاب آغاز کرد و با پیروزی انقلاب کار خود را خاتمه یافته ندید و با توجه به شبههافکنیهایی که سالهای اول انقلاب، گروههای کمونیستی و جریانهای فاسد مطرح میکردند و سعی میکردند که ذهن جوانان ما را به خود جذب کنند، ایشان با تسلط کمنظیری به میدان آمد و با رسالت خود در مقابل اینها ایستاد. حالا چه بحثهایی که در قالب مناظرههای تلویزیونی با تئوریسین بزرگ مارکسیسم در ایران و خاورمیانه داشتند و سایر افرادی که ادعای فلسفۀ مادی داشتند و چه در قالب آثار علمی مکتوبی که پدید آوردند به این جهاد خود ادامه دادند.
وقتی که جریانهای فاسد کمونیستی و التقاطی با دستزدن به جنایات و رفتارهای خشن و تروریستی سرکوب شدند و از جامعه طرد شدند، ما با یک جریانهای انحرافی دیگری مواجه میشویم که در قالب مسأالههای سیاسی شکل گرفت و کمکم سعی کردند با ادعای دروغین اولیه خط امامی بودن، به مقابله با آرمانهای امام و ارزشهای انقلابی پرداختند و اینها غربباوران منحطی بودند که از مسیر انقلاب خارج شده و قبلۀ آمال خود را غرب و آمریکا قرار دادند به ویژه در دوران سیاه اصلاحات که اینها در قوۀ مجریه و مقننه مسلط شده بودند، تلاش گستردهای برای مقابله با ارزشهای انقلابی و دینی داشتند و با حمایتهای خارجی هم که از اینها صورت میگرفت واقعاً درصدد ازبینبردن حاکمیت ولایت و جایگزین کردن حکومتهای وابسته غربی در ایران بودند که آیت الله مصباح به جرئت می توان گفت یک تنه در برابر اینها مردانه ایستاد و جهاد خود را به سطح وسیعی ادامه داد.
گذشته از سخنرانیها و بحثهایی که در قم داشتند ایشان برای مدتی قابل توجه هر هفته از قم به تهران میآمدند و در سخنرانیهای قبل از خطبههای نماز جمعه تهران به بحثهای روشنگرانه و معرفتزایی و بصیرتافزایی در زمینۀ حکومت دینی و جایگاه ولایت که عمدتاً مورد حمله این جریان منحرف فاسد واقع شده بود میپرداختند و بنابراین چون در آن دوران سیاه حاکمیت اصلاحطلبان فاسد، رسانههای گستردهای در اختیار آنها بود به تخریب شخصیت این مرد عظیم پرداختند و متاسفانه از طرف جریان انقلابی و حتی عالمان حوزوی هم حمایت درست و راستینی از معظم له به عمل نیامد و بنابراین آنها چون از پس مباحث علمی و قدرت علمی ایشان بر نمی آمدند، به هر نوعی که میتوانستند با توهین و جسارت هم کار را ادامه میدادند و سعی داشتند که ایشان را از مسیری که پیش گرفته باز دارند و با روش ناجوانمردانهای مانع گسترش منطق و روشی که ایشان در دفاع از خط راستین انقلاب و ولایت داشت شوند که الحمدلله موفق نشدند. من میتوانم جهاد گسترده و خستگیناپذیر علامه مصباح را که از جوانی ایشان در قبل از انقلاب آغاز شد و تا هنگام ارتحال ایشان ادامه داشت تشبیه کنم به جهادهای بزرگ سردار سرافراز انقلاب و جمهوری اسلامی شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی همانگونه که سردار سلیمانی در تمام دوران دفاع مقدس در عرصه حضور داشت بعد از پایان جنگ کار و وظیفه خود را خاتمهیافته ندید و در زمینۀ دفاع از انقلاب و صدور انقلاب در خارج از مرزها با جدیت به فعالیت خود ادامه میداد. از این منظر میتوان گفت او در جهاد عظیم با دشمنان اسلام و انقلاب در جبههها جنگید و خستگیناپذیر بود. آیت الله مصباح هم در جهاد کبیر خود در قبل از انقلاب و بعد از انقلاب تا هنگام رحلت به این مجاهدت عظیم خود که جهاد کبیر بود ادامه داد و لحظهای از پای ننشست
.
۳- تحلیل شما از تعابیر کمنظیری که رهبر انقلاب در مورد شخصیت علامه مصباح به کار بردند چیست؟
من در تعابیر حضرت آقا حفظه الله رهبر معظم انقلاب اسلامی که برای شخصیتهای برجسته به کار بردند تعمق و تأملی داشتهام. به جرئت میتوان گفت غیر از مراجع عظام تقلید درجه یک نسل گذشته مثل آیت الله العظمی گلپایگانی و آیت الله العظمی مرعشی(ره) که اینها مراجع برجسته و استاد مراجع بعدی ما بودند، من این چنین تعابیر مهم و باعمقی را از رهبر معظم انقلاب ندیدهام. گرچه رهبر شایسته و فرزانۀ قدرشناس زحمتهای همۀ مردم بهویژه چهرههای بزرگ علمی و سیاسی بوده و هستند و از هر کدام در جای خود تجلیل مناسبی را داشتهاند ولی تعابیری که برای استاد علامه مصباح به کار بردند کمنظیر و یا شاید بینظیر باشد. ایشان را عالم ربانی، فقیه و حکیم مجاهد، متفکری برجسته و مدیری شایسته تعبیر کردند که حالا این تعابیر از زبان و قلم کسی صادر شده که خود فقیهی بزرگ و عالمی برجسته و حکیمی مجاهد و متفکر و تحلیلگری برجسته است که در مدیریت هم غیر قابل رقابت است. جالب اینجاست که بهظاهر آیت الله مصباح در کارهای مدیریتی اجرایی ورود نداشتند.
در حقیقت مدیریت آیتالله مصباح را باید در مؤسسۀ بسیار ارزشمند علمیپژوهشی امام خمینی(رضوان الله علیه) دید که چون بنده یک آشنایی به کار استاد فقید دارم این مدیریت شایسته معظم له را من در آنجا میتوانم شهادت دهم. برخلاف جوسازیهای مخالفان که آیتالله مصباح را فاقد مبارزه در قبل از انقلاب و مجاهدت تبلیغ میکردند چون مخالفین فکر آیتالله مصباح حریف بحثهای قوی استدلالی و فلسفی و منطقی ایشان نبودند، میخواستند حمایتهای گسترده و بیپیرایه ایشان از ولایت و نظام را ظاهرسازی جلوه دهند و مدعی بودند که آقای مصباح قبل از انقلاب اهل مبارزه نبودند و کاری نکردند و اگر مبارزهای ارزش دارد همان چیزهایی است که برخی از چهرههای آن جریان که قبل از انقلاب یک فعالیتهایی داشتند مدتی مثلاً زندان و تبعید بودند آنها را اصل قرار دهند، حال اینکه حضرت آقا ایشان را حکیمی مجاهد میخواند بهویژه که حضرت آقا خود قبل از انقلاب هم در جهاد مستقیم با رژیم طاغوت بوده و هم جهاد کبیر داشته و از لحاظ جهاد علمی و فرهنگی و تمسک به قرآن به مبارزه و جهاد برخواسته بودند ولی حضرت آقا میدانند که آیتالله مصباح چه مجاهدت بزرگی داشته و ایشان را حکیم مجاهد میخواند و با توجه به بحثهای ارزشمند و قوی که داشته بودند ایشان را متفکری برجسته و فقیه میدانند.
نکته جالب اینکه آقای مصباح به سبب آنچه که همانطور در آغاز بحث اشاره کردم در علوم گوناگون اسلامی دارای مطالعات عظیم و صاحبنظر بودند، در اخلاق هم نهتنها از جهت نظری بلکه عملی هم استاد بودند. آیتالله مصباح صرفاً در قالب یکسری بحثهای نظری که درسی داده شود ولی خود عامل نباشند نبود، بنابراین حضرت آقا از ایشان بهعنوان کسی که پارسایی و پرهیزکاری خصلت همیشگی ایشان از دوران جوانی تا آخر عمر بوده است یاد میکنند، که این بسیار اهمیت دارد. ما داشتهایم افرادی که ادعای استادی در علم اخلاق اسلامی داشتهاند ولی خود عامل نبودند و به چه انحرافاتی کشیده شدند و یک نمونه هم اخیراً داشتهایم که فردی در لباس روحانیت و به اصطلاح استاد اخلاق چگونه از مسیر حق خارج میشود و به حمایت از جنایتکاران و تبهکاران قبل از انقلاب که بعد از انقلاب از بین رفتند میپردازد ولی آیتالله مصباح این گونه نبودند اولاً همانطور که استاد اخلاق بودند هیچگونه ادعایی در این زمینه نداشتند، سلوک ایشان همانطور که رهبری اشاره فرمودند من خود دیده بودم در برخی از مجالسی که معمولا عالمان برجسته وقتی وارد میشدند اینها را در صدر مجلس می نشاندند آیتالله مصباح در بسیاری موارد از در دیگری وارد میشدند و در بین جمعیت مینشستند و برای خود شأنی متفاوت از مردم قائل نبودند و این نشاندهندۀ این است که اخلاق را نهتنها در نظر بلکه در عمل هم پیاده کرده بودند، بعد هم به سبب اینکه خود را موظف میدانستند که از حق در هر زمینهای دفاع کند، از اینکه مورد هجمه قرار بگیرند یا آن جایگاه بلند علمی او مورد تعرض واقع شود نترسیدند و همانطور که عرض کردم افراد بی سر و پایی با دایۀ اصطلاحطلبی به خود اجازه دادند که به ساحت بلند استاد مصباح جسارت کنند، بنابراین حضرت آقا با تعبیر زیبایی میفرمایند که ایشان دارای زبان گویایی در اظهار حق و پای با استقامتی در صراط مستقیم بودند، بعد حاصل و پاداش یک چنین عملکرد صادقانه و درستی به حرکت در صراط مستقیم را حضرت آقا میفرمایند خداوند به ایشان به این صورت داد که توفیق سلوک در طریق معرفت توحیدی پیدا کردند. به نظر من پیام حضرت آقا یک سپاس و قدرشناسی از چند دهه مجاهدتهای بیپیرایه و خالصانه استاد مصباح یزدی بود که به حق و بهموقع بود و بعد هم میبینیم با آن کار بینظیری که صورت میگیرد، با آن شرایط بسیار آشفته کرونایی حضرت آقا بر خود میبینند که بر پیکر علامه مصباح نماز بخوانند و لذا سحرگاه به اقامتگاه رهبر معظم انقلاب میبرند و ایشان خود مستقیماً بر پیکر علامه مصباح نماز میگذارند و سپاس خود را نسبت به استاد با این حرکت کامل میکنند.
۴ -به نظر شما نقش علامه مصباح یزدی (ره) در نهضت انقلاب اسلامی و سپس در حکومت جمهوری اسلامی به نقش کدام یک از اصحاب پیامبر و ائمه شیعه در تاریخ اسلام شباهت بیشتری دارد و چرا؟
عرض کنم که چون اشاره کردیم مجاهدت و فعالیت آیتالله مصباح بر مبنای کار علمی، فرهنگی و تبلیغی بوده است که جهاد کبیر هم در واقع به همین معناست، با تکیه به قرآن کریم و مقابله با طاغوتها و کافران، در دوران رسالت پیامبر اسلام، ما در بین اصحاب حضرت، شخصیتهای برجسته و فداکار که از جان خود مایه میگذاشتند و در راه اسلام جان دادند را کم نداریم ولی افراد عالم و برجستهای که بتوانند مبلغان بزرگ اسلام باشند کم بودهاند، ما در عهد رسالت نبی اکرم مبلغهایی را داریم که از سوی آن حضرت برای تبلیغ اسلام بین قبیلهها و منطقههای گوناگون میرفتند ولی علم اینها عموماً محدود به آشنایی با آیات قرآن که تا آن موقع نازل شده بود و بیان احکام دین و رهنمونشدن مردم از کفر به توحید و بخواهیم با آن اصحابی که چهرههای خیلی مطرحی نبودند مقایسه کنیم من معتقدم از اینها، از مبلغهای زمان نبی اکرم بالاتر بودند، اما برجستهترین مبلغ زمان پیامبرخدا، امیرالمؤمنین بودند که در اقدامی، آن وجود مقدس که به مأموریت یمن برای تبلیغ اسلام از سوی پیامبر رفتند، شش ماه در آنجا بودند و با تلاش گسترده و با تبلیغات زیاد خود توانستند که تمام عربهای یمن و قبیلههای عرب یمن را به دین مبین اسلام مشرف گردانند.
حال بخواهیم مقایسه کنیم باید بگوییم آیتالله مصباح در بعد جهاد کبیر خود در زمان پیامبر اسلام، اگر بخواهیم مشابهت سازی کنیم دون امیرالمؤمنین(علیه السلام) و فوق سایر تبلیغکنندههای اسلام بودهاند. باز هم تأکید میکنم مبلغهای آن زمان غیر از امیرالمؤمنین(علیه السلام) که جامع همه علوم و فنون بعد از رسول خدا در کل عالم خلقت هستند، بقیه تبلیغکنندههای اسلام فقط تسلطی به مقداری آیات قرآن که در آن زمان نازل شده بود داشتند و در حالی که آیتالله مصباح عرض کردم در فلسفه، فقه، اخلاق و تفسیر استاد بودهاند لذا تعبیر بنده اگر درست باشد باید گفت که در مقایسه با کسانی که در عهد رسول خدا جهاد کبیر داشتهاند و به امر پیامبر به این عرصه ورود پیدا میکردند، دون امیرالمؤمنین و فوق سایر تبلیغکنندههای اسلام بودهاند. اما در عهد امامت امیرالمؤمنین(علیه السلام) این کار آیتالله مصباح در قبل از انقلاب را میشود با تبلیغ در عهد رسول اکرم مقایسه کرد ولی اقدامهای بعد از انقلاب آیتالله مصباح قابل قیاس هست با برخی از اصحاب سرشناس امیرالمؤمنین در دوران پس از رحلت پیامبر. در این دوره ما اشاره کردیم آیتالله مصباح روشنگریهایی میکردند و هنگام بروز فتنهها و کسانی که ولایت را مورد هجمه قرار داده بودند، ایشان خالصانه وارد کار شد و مورد هجمه هم واقع شد، مثل مناسب برای علامه مصباح در عصر امیرالمؤمنین(علیه السلام) حضرت عمار یاسر که وقتی فتنههای دشمنان در مقابله با ولایت امیرالمؤمنین گسترش پیدا کرد و حتی نهتنها شامیان فاسد بلکه در بین عراقیان و لشکریان امیرالمومنین(علیهالسلام) هم ما میبینیم بعضی ها به تردید میافتند، این عمار است که با روشنگریهای خود در هنگام بروز فتنهها و بحرانها به دفاع از ولایت مردانه ایستاده و آنها را روشنگری مینماید و هنگامی هم که آن مرد بزرگ الهی به شهادت میرسد برای امیرالمؤمنین(علیهالسلام) خسران بزرگی است و امیرالمؤمنین(علیهالسلام) واقعاً برای از دست دادن عمار تاسف داشتند.
بنابراین در آخرین خطبۀ خود وقتی از اصحاب برجسته خود که به شهادت رسیدند یاد میکنند میگریند و با اشک و آه و ناله بیان میفرمایند که اَینَ عمار؟ اَینَ ذوالشهادتین؟ که این افراد چهرههای برجستۀ بسیار بصیری بودند که با همۀ وجود در دفاع از امیرالمؤمنین(علیهالسلام) و ولایت و حق به میدان آمده بودند و جان خود را هم در این راه دادند.
آیتالله مصباح را در حقیقت میتوانیم بگوییم نمونۀ عمار که از همه آن بزرگواران پیشتازتر بود دانست که اگر چه آیتالله مصباح با مرگ عادی از بین رفتهاند ولی باید گفت که شهید در راه دفاع از حق و ولایت بودند، یعنی چون تمام عمر خود را در این زمینه مجاهدت کردهاند و خسته نشدند و از پا ننشستند، ایشان را میتوان شهید در راه دفاع از حق و ولایت و شهید جهاد کبیر دانست. در بین اصحاب سایر ائمه(علیهمالسلام) هم در زمان امام صادق(علیه السلام) ما چهرههای بزرگی در اصحاب حضرت میبینیم مثل زرارة ابن عین و برادران او ابو بصیر مرادی، ابو بصیر اسدی و محمدابن مسلم؛ از نظر ارزش و اهمیت، آیتالله مصباح همتراز این بزرگواران است ولی من معتقدم آیتالله مصباح بیشتر شبیه حشام ابن حکم از اصحاب امام صادق(علیهالسلام) هستند که از بزرگترین متکلمان و کسانی که در زمینۀ اثبات اعتقادات حق شیعه عمل میکردند و کارشان بسیار مورد پسند و تأیید امام زمانشان حضرت امام صادق(علیهالسلام بود) بود. آیتالله مصباح با ایشان بیشتر قابل مقایسه است چون آن اصحاب بزرگوار دیگر بیشتر در زمینۀ فقهی و حدیث مطرح بودند ولی حشام ابن حکم در بحثهای کلامی و اعتقادی و به این ترتیب میتوانیم ایشان را با این بزرگواران در عصر اهل بیت( علیهمالسلام) مقایسه کنیم.
جمع بندی: مسألهای را در ارتباط با آیت الله مصباح(رضوان الله علیه) باید قطعاً مطرح کرد و از آن غافل نشد؛ با وجود اینکه ایشان در زمینۀ تاریخ اسلام بهصورت تخصصی وارد نشده بودند اما با توجه به تأکیدهای رهبر معظم انقلاب(حفظه الله تعالی) در مورد پرداختن به تاریخ اسلام و گرفتن درسها و آموزهها و همچنین پرداختن به تاریخ معاصر که متأسفانه ما میبینیم حوزههای ما با وجود تأکیدهای رهبر بزرگوار ما به این مورد مهم بهطور جدی نپرداختند و هنوز هم تاریخ اسلام در حوزههای ما از جایگاه مناسب خود برخوردار نیست و یک درس حاشیهای است که در خیلی اوقات بدون استاد پیش میرود. تاریخ معاصر هم که اصلا مطالعه نمیشود ولی آیت الله مصباح با آن بصیرت فوقالعاده که داشت و در اطاعت از ولایت و عملیکردن اندیشههای ولایت در مؤسسۀ علمیپژوهشی امام خمینی(رضوان الله علیه) به این مورد مهم پرداختند یعنی دورهها و رشتههای تربیت متخصصان تاریخ اسلامی پدید آوردند و الان هم ما مشاهده میکنیم محصول کار ارزشمند ایشان برخی از عالمان، روحانیون فاضل، اندیشمند و صاحبنظر تربیتشده در مؤسسۀ تحت مدیریت آیتالله مصباح در زمینۀ تاریخ اسلام و تاریخ معاصر است. این نهالی که ایشان غرس کردند، انشاءالله در آینده میتواند ثمرات فراوان دیگری داشته باشد و غفلت حاکم بر حوزهها را آیت الله مصباح با این کار ارزشمند خود جبران کردند و با تعریف این دورهها و رشتهها و تربیت استادان این نقطهضعف را جبران اساسی کردند.
مصاحبه از سعید تواناراد